کد مطلب:35525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125
به زودی پس از من مردی گشاده گلو و شكم برآمده (معاویه بن ابی سفیان) بر شما غالب می شود. امام (ع) از دوران فرمانروایی معاویه و ستمهایی كه از دست وی بر جان ملت اسلام خواهد رفت، پیش گویی می كند، تا باشد كه علاج رویداد پیش از وقوع صورت گیرد و مسلمانان از غلبه «بنی امیه» ایمن بمانند.[1]. چو من می روم از میان شما هر آن كس كه ماند پس از من به جا پس از مرگ من آدمی بد نهاد ز اوضاع آشفته ی روزگار بگیرد زمام خلافت به دست بود او یكی پر طمع جانور ممانید تا زنده ماند به جای برآرد چو دست ستم ز آستین ولی هست اندیشه ام آنچنان نباشد چنین جرئتی در شما شما را در این راه ایثار نیست كه با مشت پولاد خود ناگهان كند دور از لوح ناموس و دین بلی، ببینم آن ناكس بی حیا در آن لحظه باشید خونین جگر [صفحه 213] چو هستید با راه من آشنا چو تاریخ اسلام را در نظر ولی چون معاویه را اقتدار كه شمشیر عمال آن بد گهر از این ماجرا سخت لرزان شوید به دشنام بر من گشایید لب برائت[2] مجویید هرگز ز من كه وجدان من بوده دائر بداد نه بدخواه كس بوده ام در جهان مرا چون فرومایگان در نظر ولی چون ضرورت كند اقتضا چو گویید بر من چنین ناسزا امید است آسان از این رهگذر به سبم شود حفظ جان شما كه فرزند بوطالب پر هنر پدر بوده پرهیزكار و شریف محمد (ص) مرا پرورش داده است نخستین مسلمان به دنیا منم منم آنكه پیش از همه مومنین به فرمان پیغمبر نامدار ز بطحا چنین سوی یثرب شدم رضا نیست آیین و وجدان و دین [صفحه 214]
«سیظهر علیكم بعدی رجل رحب البلعوم»
در آینده با شوق سوی خدا
ببیند شگفت آفرین ماجرا
شكم گنده ای با گلوی گشاد
به كار خلافت شود عهده دار
به ناحق در آن جای گیرد نشست
ببلعد هر آنچش بود در نظر
كه گر زنده ماند شود كدخدای
به سختی بگیرد شما را به كین
كه هستید از كشتنش ناتوان
كه خود را رهانید از این بلا
چو در جمعتان یك فداكار نیست
بگیرد همی از معاویه، جان
كشد خود معاویه را این چنین
بخواهد همی سب من از شما
كه تا خود چه گوئید زین رهگذر
ندانید دشنام بر من روا
بگیرید و زین گفته پیچید سر
ببینید و آن سلطه بر پود و تار
همی سایه افكنده بر روی سر
به هر شیوه گوید شما آن شوید
به حكمش مرا گفته نفرین و سب
كه روحم بود پاك و پاكیزه تن
نبودم ستم گستر و بد نهاد
جوان مرد بودم بسی مهربان
مدارید هرگز در این رهگذر
ز من یاد آرید با ناسزا
بگیرد همی نام من اعتلا
شود از شما نیز دفع خطر
مجوئید اما برائت ز ما
نبوده است بدگوهر و خیره سر
همان مادرش مهربان و عفیف
برائت مجوئید كازاده است
فداكار بوده است جان و تنم
پذیرفته توحید از راه دین
نمودم همی ترك یار و دیار
در این راه اول مهاجر بدم
برائت بجویی ز مردی چنین
صفحه 213، 214.